من و داوید رفتیم نشستیم تو یه باری. میگه آقا من با شما که هستم، مجاری نباشم بهتره. من دیمیتری هستم از روسیه. شروع میکنه با لهجه ی روسی انگلیسی حرف زدن. استنلی و چارلی هم میرسن. میگیم خب چی کار کنیم تفریح سالم داشته باشیم؟ دیمیتری میگه من میدونم. پاشین بریم بیرون.
از جلو خیلی جالب ه جمع. دو تا پسر سیاه دو طرف دارن راه میرن، که چارلی کوتاه ه و استایل ش کاملن خراب ه. همواره! من یک هفته حوصله نداشتم ریش ها رو بزن، قیافه م هم خاورمیانه ای، «دیمیتری» هم که برای این مناسبت آماده شده. یه کلاه رو سرش، یه کاپشن بلند چرمی ازش آویزون، به قول خودش شبیه «سایکُپث» ها شده.
میگه حالا بیاین بریم تو این کوچه ه.
یه پسر حدودن بیست و دو ساله داره میاد سمت ما. ما داشتیم تو کوچه راه میرفتیم.
یهو «دیمیتری» با همون لهجه و قیافه برگشته یارو رو نگاه میکنه داد میزنه
از جلو خیلی جالب ه جمع. دو تا پسر سیاه دو طرف دارن راه میرن، که چارلی کوتاه ه و استایل ش کاملن خراب ه. همواره! من یک هفته حوصله نداشتم ریش ها رو بزن، قیافه م هم خاورمیانه ای، «دیمیتری» هم که برای این مناسبت آماده شده. یه کلاه رو سرش، یه کاپشن بلند چرمی ازش آویزون، به قول خودش شبیه «سایکُپث» ها شده.
میگه حالا بیاین بریم تو این کوچه ه.
یه پسر حدودن بیست و دو ساله داره میاد سمت ما. ما داشتیم تو کوچه راه میرفتیم.
یهو «دیمیتری» با همون لهجه و قیافه برگشته یارو رو نگاه میکنه داد میزنه
Do you want to get raped?
قیافه ش خشن ه و طلبکار. یارو برمیگرده به مجاری میپرسه چی گفتی؟ باز داد میزنه
Do you want to get shot?
من فقط دیدم که پسره با خودش فکر کرد «بابا اینا خل ن!» راهش رو کشید رفت.
صبح که پاشدم، هنوز خنده ش رو داشتم.
No comments:
Post a Comment