Thursday, October 28, 2010

۱۶۴ - غر غر

خسته شدم.
از درسای لوس، از همکلاسایی که یک بند حرف میزنن سر کلاس، بعدش هم غر میزنن که استاد بده ما هیچی نفهمیدیم.
از ملتی که استاد رو کند میکنن حوصله م داره سر میره.
خدایی کلاس مجاری داره میشه بهترین کلاسی که این ور میشینم. چون بلد نیستم، دارم زور میزنم یاد بگیرم.
کلاسی که T.A ام که اگر نبود تا حالا یک بلایی سرم اومده بود. ولی مجاری هم خوب بود. تا اینکه دیروز اتفاق افتاد.
دو هفته با هیراد داشتیم بحث میکردیم یک هفته تعطیلی رو چی کار کنیم. خب بدیهتن نصف دومش رو هیراد باید درس بخونه، چون Calculus امتحان میگیره بعد از تعطیلات. چند تا درس دیگه نیز هم. داشتیم در مورد نصفه ی اول هفته بحث میکردیم.
بعد از سه روز رای زنی با هیراد به «پراگ» رسیدیم. دو روز فکر کردیم، بعد نشستیم خیلی خوشحال و شاد و خندون اتوبوس رو پیدا کردیم و جایی که باید بمونیم و اینا. مخارج رو هم حساب کردیم. دیدیم رفتن و گشتن و موندن و اومدن میشه ۲۰۰ یورو، در بیشترین حالت. البته ما روی ۱۰۰ یورو مانور دادیم، بعد اومدن توجیهمون کردن که نمیشه!
خیلی خوشحال رفتیم سر کلاس، معلم مجاری میگه نظر من اینه که هفته رو تعطیل نکنیم. درس رو پیوسته بریم که یاد بگیرین.
تا ما بگیم نظر ما این نیست، یکی از ترکا میگه «آره، اگر کسی نمیخواد بره خونه ش، ادامه بدیم بهتره.» من میگم «حالا نمیشه ما بریم پراگ؟» میگه «نه دیگه، اون رو بگذار یک وقت دیگه.»
دلم میخواد پاشم بزنمش. آقا جان کجاش برات نامفهومه؟ اومدی از اول ترم با یک سری موضوع جدید روبرو شدی، خب وقتت گرفته ست. حوصله ت سر نمیره.
من از اول ترم اومدم، کل موضوع جدیدم زبون اسمبلی ه که اون رو هم یزدان قبلن یک چیزایی گفته بود، حالا صرفن دارم یاد میگیرم کجا بنویسمش. کل چیز جدید میشه یک IDE که استاد معرفی کرده.
زندگی شده خرید، آشپزی، جاوا، کشتی کچ. خواب. کلاس، آشپزی، کتاب، چت، خواب. از اول....

نکن آقا جان. زندگی خودت متنوعه، زندگی من جز اون قسمت چتش، بقیه ش واقعن از تنوع داره میفته. نکن برادر من. بگذار ملت زندگیشون رو بکنن. اون هفته رو برای من بدبخت گذاشتن، که برم یک جای دیگه، هوام عوض شه. نکن آقا جان.

No comments: