Saturday, October 2, 2010

۱۵۲ - جدی؟

آخرین کلاس هفته، جمعه ساعت دوازده تا دو. ساختمون ریاضی، طبقه اول. کلاس M114. لکچر منطق.
معلم حرفای تکراری میزنه. پشت سر من یک سری ترک مشغول یک بحث جدی هستن. ایوپ میزنه رو پشت من. برمیگردم. با انگلیسی شکسته بسته، میپرسه «می اندیشم پس هستم از کیه؟» میگم دکارت. میگه «یک فیلسوف دیگه بگو!» میگم «ارسطو» برمیگردم رو به جلو. سرم میره تو موبایل و جی تاک. باز سرم رو بلند میکنم. توضیح میدم که یک سری از زیست شناس ها هم به علم فلسفه کمک کردند که مهم ترینشون داروین بوده. با قیافه با مزه میگه « Bro , is there some thing you don't know? » من هم جواب میدم yep! میپرسه چرا از هر چیزی یک چیزی شنیدی؟ میگم تو دبیرستان آدم های خفن دورم بودن. میگه دبیرستانت خوب بود؟ میگم ملت خفن بودن. یهو نیما که ایرانیه، از اون ورش میگه « You can find all kinds of maniacs in there! » یه نگاه به نیما میکنم. با خودم فکر میکنم این الآن چی بود این گفت!؟ نفسم رو با صدا میدم بیرون. ایوپ رو نگاه میکنم میگم «Well, that's the view from outside. » برمیگردم که کله ام باز بره تو جی تاک.

No comments: