این جا به روز آخر سال میگن سیلوستر Szilveszter. و خب بخشی از جشن ها محسوب میشه به تنهایی. مغازه ها زودتر تعطیل میکنن، ساعت کار اتوبوس ها کم میشه. ترم ها از سه ساعت زودتر هر ده دقیقه میان جای پنج دقیقه و هزارتا نشونه ی دیگه که از تعطیلات و جشن حکایت داره برای مایی که این چیزا رو نمیشناسیم.
یادم افتاد بچه که بودم، حس میکردم «روز ملی شدن صنعت نفت» بخشی از مراسم عیده. یعنی فکر میکردم خب جدی جدی، روز آخر سال هم مربوطه دیگه. تا اینکه رسید به یک سالی که دبستان بودم، یادم نیست چندم بودم. که سال کبیسه بود. سی ام وجود داشت و سی ام تعطیل نبود. و ما جدن سی ام اسفند رفتیم مدرسه. ولی خب انقدر کم بودیم فقط تکلیف های عیدمون رو دادن، بعد هم برمون گردوندن که بریم خونه. اون سال با این حقیقت مواجه شدم که بله، گویا ملی شدن نفت ربطی به نوروز نداره.
:)
یادم افتاد بچه که بودم، حس میکردم «روز ملی شدن صنعت نفت» بخشی از مراسم عیده. یعنی فکر میکردم خب جدی جدی، روز آخر سال هم مربوطه دیگه. تا اینکه رسید به یک سالی که دبستان بودم، یادم نیست چندم بودم. که سال کبیسه بود. سی ام وجود داشت و سی ام تعطیل نبود. و ما جدن سی ام اسفند رفتیم مدرسه. ولی خب انقدر کم بودیم فقط تکلیف های عیدمون رو دادن، بعد هم برمون گردوندن که بریم خونه. اون سال با این حقیقت مواجه شدم که بله، گویا ملی شدن نفت ربطی به نوروز نداره.
:)
2 comments:
مازیار خیلی برات سخت بوده ها!
آره! مثل اینکه سخت بوده برات! تمام تصویر قشنگی که برا خودت ساخته بودی فروریخته! آخی!!
Post a Comment