Wednesday, September 14, 2011

۲۹۳ - یاد گرفته ایم که

میدونی. خیلی کارایی که تو زندگی میکنیم واکنش شیمیایی نیستن. که یه انرژی فعال سازی حالا هر چقدر بزرگ بگیرن و بعدش دیگه مثل شیر پیش برن. خیلی هاشون اون انرژی فعال سازی رو میخوان، ولی اون جا داستان تموم نمیشه. یعنی آره، از خدامون ه اون جا انرژی گذاشتن تموم شه، ولی نه، همچنان ادامه داره.
دو ماه میگذره، یکم پیش میری. یه دور دیگه باید انرژی بگذاری. یه ماه دیگه میگذره، باز باید انرژی بگذاری.
بعد گاهی هست، هی این بازه ها کوچک تر میشه، تا این که به خودت میای و میبینی کاملن داره بدون وقفه ازت انرژی میگیره.
یه کاری رو شروع کردی، و حالا مثل شیر باید تا آخرش بری، هر جا که انرژی کم بگذاری، پرتت میکنه عقب.

فرق کسی که میتونه یه کار بزرگ رو انجام بده با کسی که نمیتونه، در مرحله ی اول خلاصه نمیشه. تو شروع خلاصه نمیشه. تو خیلی کار ها هر روز که میگذره سخت تر میشه. تو لحظه لحظه ی داستان باید انرژی بگذاری، قدم قدم باید جلوت رو نگاه کنی که ببینی چیه. چند دقیقه نگاه نکن، و یه آن به خودت میای و میبینی که پرت شدی از ماجرا بیرونی و باختی. سوختی.

تفاوت اونی که میتونه و اونی که فکر میکنه میتونه، تو به پایان بردن ه. هر دوشون شروع میکنن، ولی فقط یکی تموم میکنه.

No comments: