Tuesday, June 8, 2010

103 - Goose bumps

ولو شده بودم زیر آفتاب. داشتم مثل این مرغ بریون ها میچرخیدم که یه طرفم نسوزه. خیلی با یه ریتم آروم، چشم ها بسته، با کمک آرنج ها میچرخیدم. ابر اومد جلو آفتاب، یهو خنک شد. من هم ذوق مرگ شدم، به پشت ولو شدم که من هم خنک شم. دیدم سمت چپ صدای وول خوردن زیاد از حد میاد، چشمم رو باز کردم دیدم یکم اون ور تر آنه داره لباس میپوشه!
Me : What? Are you cold?
Anne : Yeah, didn't you see my goose bumps?
توضیح که این کلمه خارجکی یعنی وقتی آدم مور مور میشه!

بعد خب من شروع کردم فکر کردن، که من که نگاهش نمیکردم. مور مورش رو کجا دیدم؟ لذا پرسیدم Where? جواب داد که گویا روی پاهاش باید دیده میشده. من از اون روز هنوز نفهمیدم که مگه من باید پاهای اون رو قبلش نگاه میکردم که اون موقع دیده باشم. مشکل اصلی اینکه اگر هم میخواستم نگاه کنم، گویا از نظر بیوفیزیکی امکان پذیر نبوده با توجه به موقعیت ما دو تا نسبت به هم و جای سر من، گردنم میشکسته تا بتونم کله رو جوری قرار بدم که پای اون رو ببینم!
ولی خب گفتم دلش نشکنه، یه نگاه کردم دیدم دستاش هم مورمور شده خودش خبر نداره! گفتم Yeah!
بعد زد کانال دو دوباره شروع کرد از دوست پسرش حرف زدن، من هم شروع کردم گوش دادن و فان داشتن.

No comments: