این Usoro ( همون که ۱۶ میشه چند بعد از ظهر! ) یک مقدار پول ایرانی داره. گویا داداش یک مدت از نیجریه اومده بود قرارگاه نفتی پارس کار میکرده، براش سوغاتی پول برده. بعد خب با این پول ها کلی کار مفید میکنه. اولن هر چند وقت یک بار میشینیم با دقت پول رو نگاه میکنیم و کلی از تعداد صفر ها لذت میبریم. بعد خب یک سری فان مفرد هم داره که با این پول گویا امت رو میگذاره سر کار.
از اون ور تفریح دومش در زندگی در دبرسن این که بره دنبال دختر. و خب من بهش گفتم که نمیگذارم به دختر ایرانی نزدیک شه، که خب صد البته شوخی کردم، هنوز انقدر علاف نیستم دنبالش راه بیفتم سر راهش رو بگیرم. ولی خب، اون گویا باور کرده، و دور از چشم من سعی داره مخ یک دختر ایرانی رو بزنه. دیروز جدید ترین شاهکارش رو برای من گفت.
گفتم من هم بگم دوستان فیض ببرن.
اول رفته با دختر سلام و علیک و حال و احوال و اینها. بعد به دختره گفته من پول ایرانی دارم. دختره باور نکرده. باز این گفته اون باور نکرده و اینها، آخر برگشته به دختر گفته باور نمیکنی عصر بیا اتاقم ببین. دختره هم گویا فضولی بهش فشار آورده، گفته باشه میام. این هم شاد و خندون که تونسته بالاخره برای اولین بار بعد از ۵ ماه یک دختر رو دعوت کنه اتاقش راه افتاده بره. از اون ور مسئولای خوابگاه اومدن، تا این رفته به دختره گفتن این یارو خطرناکه، به دختره توصیه کردن نزدیک اتاق Usoro پیداش نشه!
من نفهمیدم مسئولین خوابگاه چرا این کار رو کردن. دیشب داشت ابراز ناراحتی میکرد دوستمون از این حرکت. من کلی خندیدم ولی.
از اون ور تفریح دومش در زندگی در دبرسن این که بره دنبال دختر. و خب من بهش گفتم که نمیگذارم به دختر ایرانی نزدیک شه، که خب صد البته شوخی کردم، هنوز انقدر علاف نیستم دنبالش راه بیفتم سر راهش رو بگیرم. ولی خب، اون گویا باور کرده، و دور از چشم من سعی داره مخ یک دختر ایرانی رو بزنه. دیروز جدید ترین شاهکارش رو برای من گفت.
گفتم من هم بگم دوستان فیض ببرن.
اول رفته با دختر سلام و علیک و حال و احوال و اینها. بعد به دختره گفته من پول ایرانی دارم. دختره باور نکرده. باز این گفته اون باور نکرده و اینها، آخر برگشته به دختر گفته باور نمیکنی عصر بیا اتاقم ببین. دختره هم گویا فضولی بهش فشار آورده، گفته باشه میام. این هم شاد و خندون که تونسته بالاخره برای اولین بار بعد از ۵ ماه یک دختر رو دعوت کنه اتاقش راه افتاده بره. از اون ور مسئولای خوابگاه اومدن، تا این رفته به دختره گفتن این یارو خطرناکه، به دختره توصیه کردن نزدیک اتاق Usoro پیداش نشه!
من نفهمیدم مسئولین خوابگاه چرا این کار رو کردن. دیشب داشت ابراز ناراحتی میکرد دوستمون از این حرکت. من کلی خندیدم ولی.
No comments:
Post a Comment