و همچنان ساعت من مردم را آزار میدهد و من میخندم!
-----
جمعه شب. سالن انتظار سینما. پژمان ساعت نیاورده! با ساعت من چک میکنه! تا چشمش به ساعت میفته که دوازده و فلان دقیقه است، میگه «سردرد، سرطان، مرض، عامل اعصاب، بگو ساعت چنده؟» و من با یک نگاه میگم «۵ دقیقه به دهه. خیلی سادست، دو ساعت و نیم بکش عقب تو ذهنت.» بسته پاپ کرن رو میگذاره رو میز که من رو بزنه....
-----
امروز صبح ایستگاه اتوبوس
-----
جمعه شب. سالن انتظار سینما. پژمان ساعت نیاورده! با ساعت من چک میکنه! تا چشمش به ساعت میفته که دوازده و فلان دقیقه است، میگه «سردرد، سرطان، مرض، عامل اعصاب، بگو ساعت چنده؟» و من با یک نگاه میگم «۵ دقیقه به دهه. خیلی سادست، دو ساعت و نیم بکش عقب تو ذهنت.» بسته پاپ کرن رو میگذاره رو میز که من رو بزنه....
-----
امروز صبح ایستگاه اتوبوس
Anne: What time is it?
Me: 5 to 10.
--5 minutes --
Anne: What time is it?
Me: 10. You can see my watch, I don't mind.
Anne: Yeah, I tried, but the answer was wrong. It couldn't be 12:25.
:D
Me: 5 to 10.
--5 minutes --
Anne: What time is it?
Me: 10. You can see my watch, I don't mind.
Anne: Yeah, I tried, but the answer was wrong. It couldn't be 12:25.
:D
و شروع کردم براش توضیح دادم که این ساعت تهرانه!
2 comments:
یا هو
چه فیلمی می خواستین ببینین؟
Robin Hood!
خیلی هم لوس بود!
Post a Comment