Wednesday, June 9, 2010

۱۰۵ - درد و مرض

سیستم تا سال قبل اینجوری بود. از تیر ماه تا آخر مرداد گرما پدرم رو درمی آورد، اگر مدت کوتاهی آب بهم نمیرسید، سر درد میشدم. و تا چند ساعت میموند. بعد یک چند ماه خیلی خوب بودم،‌ باز از دی تا وسط بهمن سینوس ها اذیت میکرد و سردرد های بدی بعضی روز ها داشتم. باز خوب میشد میرفت تا اردیبهشت که آلرژی اذیت کنه. از آلرژی صد جور مرض به دست میومد. یادم میاد یک سال تولدم تب و لرز داشتم، همه خانواده نشسته بودن تو سالن، من هم وسط سالن داشتم میلرزیدم تا شمع رو بیارن من فوت کنم! بعد خب دوباره یک ماه خوب بودم تا دوباره وقت گرما شه.
حالا امسال یک سری اتفاقاتی افتاد، که من یادم رفت سینوس ها باید اذیتی کنند و در منفی چند درجه این ها هم با صورت باز زیر باد نشستم و چیزی نشد. حتی در اردیبهشت هم هنوز یادم رفته بود باید اذیت شم با گرد گل ها و دیگر تاثیرات بهار. الآن که دارم برمیگردم و غمی نمونده تو زندگی ، گویا همه یادشون افتاده باهم.
بدبخت دارم میشم. گرما از یک طرف، هی باید آب پیدا کنم که بزنم به صورتم. با یک دست دستمال رو میگرم جلوی دماغم، با یک دست جلوی دهنم رو میگیرم وقتی عطسه میکنم. بعد از عطسه هم گور بابای دماغم، باید دو دستی سرم رو بچسبم که تیر میکشه!

No comments: