و من نشستم و نگاهم رو دوختم به این «.» ی آخری که زدی و رفتی که بخوابی.
همون آهنگی که برات فرستادم و گفتم که تیکه تیکه ش حس م در تیکه های مختلف بوده، داره هی پخش میشه.
و من هنوز نگاهم رو برنمیدارم از روی این «.»
و دارم حس میکنم که حاضرم تمام دنیا رو بگردم، تا یک آهنگ پیدا کنم که بهت بگه حس م رو در مورد بودنت. که بهت بگه که چقدر فرق پیش اومده تو زندگیم، از روزی که اومدی.
باز این دختره میخونه.
و جمله ی آخرش، جمله ی آخرش، همه ی حرف م رو میرسونه.
No comments:
Post a Comment