Wednesday, March 24, 2010

4 - گردش

برنامه گذاشته بودن به نام Treasure hunt و گفتن كه ترم پیش خیلی خوب بوده ، این ترم بیاین.
قرار بود ساعت 6 دم در Yellow Church باشیم. من زود رسیدم ، یكم این مسئولین امر با هم مجاری حرف زدن ما حال كردیم تا بقیه رسیدن. سه گروه شدیم. اول از همه تن یك نفر از هر گروه یك تی شرت كردن ، گفتن تو راه از ملت امضا بگیرید. گروه ما تن یوسف ( یك آدم ترك كه سال اول مهندسی برقه ) كرد و من و يوسف رفتیم تو كار امضا.
كارهای جالبی باید میكردیم. مجسمه مرد و زن بشمریم ، ادای مجسمه ها رو دربیاریم ، تو روزنامه اسم متوفی های دیروز رو بشمریم و ...
یكی از كار ها این بود كه تو Forum كه بزرگترین پاساژ شهر محسوب میشه بریم و هرچی برند میبینیم بنویسیم. داشتن ایده میزدن كه پخش شیم ، گفتم بابا، دم در تابلو راهنما اسم مغازه ها رو زده! همون وسط نشستم از روش نوشتم.
آخرش هم رسیدیم به یك كافه ای كه اسمش رو یادم نیست! ولی معنی اسمش میشد دیسك گرامافون و روی هر میز كوچكش یكی و روی هر میز بزرگی دو تا از این دیسك ها بود كه ملت تماشا كنن.
یك كاری هم به عنوان Extra Task داده بودن كه این بود كه یكی رو بگیری ،‌تو زبون خودت در مورد عشق براش بگی و آخرش بگی Szeretlek ( بخوانید سِرِتلِك ) كه مترادف I love U تو زبان این موجودات هستش. این دوست ما یوسف سه بار حاضر شد این كار عجیب رو انجام بده! دفعه اول میترسید ، هی میگفت Oh My GOD. دفعه دوم نرمال بود! من دفعه سومش رو ندیدم ولی احتمالن دیگه راه افتاده بوده.

آخرش هم به مدد امضا ها كه امتیاز اضافه داشت تیم ما برد و خب جایزه ش رو كه ورود مجانی به یك كلابی دیشب بود من و یوسف و اِسلاوا استفاده كردیم.

1 comment:

Pooria said...

همه جاشو کامل گفتی. اصل کاریو فقط اشاره کردی...‌آخرش چی شد؟