Thursday, March 25, 2010

5 - برای پوریا

باور كن كه پارتی اصل كاری نبود. ولی حالا چون اصرار میكنی میگم اون رو هم.
از اون كافه كه بودیم تا محل Retro 69 كه پارتی قرار بود توش باشه ده دقیقه پیاده راه بود. آروم آروم با چند نفر دیگه رفتیم. رسیدیم اون جا زده بود كه باید بالای 18 سال باشید. گفتم زكی. ولی یارو دید ته ریش دارم چیزی نخواست ازم.
وقتی ما رسیدیم هنوز كسی نیومده بود. دوستان مشغول خوردن مقداری عرق شدن تا آماده بشن كه برقصن. چند نفر دیگه هم داشتن همین كار رو میكردن. دی جی هم برای خودش آهنگ میزد.
از اون موقع كه 11:40 بود تا 3:10 كه از كلاب اومدیم بیرون بیش از 4 دفعه این دیالوگ رو داشتم.
-Why don't you drink?
-I don't like alcohol's taste.

بعد هم كه تلاش كردن من رو برقصونن. یعنی پدر خودشون رو در آوردن تا موفق شدن دست من رو از تو جیبم در بیارن ، بعد پیتر میگه "Feel the rhythm" من هم گفتم خب باشه.
ولی جدن نتیجه گرفتم كه موسیقی از هر الكل و مخدر و زهرماری های دیگه آرامش بخش تره. حالا میخواد كلاسیك باشه یا رپ یا بزن برقص ایرانی شهرام شهپره!
یوسف كه 00:50 حوصلش سر رفت رفت. بعدش امت تازه اومدن! ساعت 2:50 دو نفر كه از بلغارستان بودن رفتن ، 3:00 پیتر رفت و 3:10 هم ما راه افتادیم. حالا همه اصفهانی ، گفتیم پیاده بریم.

پیاده اومدیم، دم باغ جلوی دانشگاه Eric جدا شد ، دم ساختمون اصلی Aune و من هم دم خوابگاه پایین جدا شدم تا بیام اتاق خودم كه تو خوابگاه بالاست. خلاصه نزدیك 3:50 رسیدم.

تا 8 خوابیدم. 10 كلاس داشتم!

ولی از شادیش بگذریم و این حقیقت كه احتمالن كلی آب رفت شكمم ، لباسم بوی سیگار گرفت. باید یك فكری به حالش بكنم!

خوبه پوریا؟

No comments: