Thursday, May 26, 2011

۲۵۳ - امتحان «دی اس»

ساعت یازده ه که متوجه میشم سیستم مرتب سازی درخت «قرمز-مشکی» رو متوجه نمیشم. امتحان ساعت دوازده ه. میرم دم دفتر استاد، بپرسم ازش، نیست. میام میبینم پوریا آن ه. میگم خب این رو برای من توضیح بده. پوریا خیلی جدی شروع میکنه توضیح دادن، یکی دو دقیقه حرف های قلمبه و سلمبه در مورد درخت «قرمز-مشکی» میزنه و آخرش با جدیتی میگه که یه الگوریتمی هست که تو جریان اضافه و حذف توازن رو نگه میداره! میگم پوریا، این درست، این الگوریتمه چیه؟ میگه برو بابا، من تقلب بردم. میثم هم زمان خودش تقلب برده. میگم خب امتحان من شفاهیه چی کار کنم؟

رفتم سر جلسه. استاد یه نگاهی به من میکنه، میگه تو خفنی. درخت «قرمز-مشکی» رو توضیح بده و یک موضوع دیگه رو هم میپرسه. پنج دقیقه وقت دارم آماده شم و بعد حرف زدنم شروع میشه. به طور جالبی هم جلوم دو تا معلم نشستن که موی یکی قرمز ه و موی اون یکی مشکی! مطلب اول تو یک دقیقه حاضر میشه، تو چهار دقیقه ی باقی مونده، هر چی از حرفای قلمبه سلمبه ی پوریا یادم میاد رو با هرچی رو ویکی خوندم هم میزنم، یه معجون عجیبی رو کاغذ ساخته میشه، یک سری کلمه که هیچ ربطی به هم ندارن.

استاد میگه شروع کن. موضوع اول رو به سرعت سر و ته ش رو هم میارم، میرم سراغ درخت. یکم چاشنی دلقک بازی اضافه میکنم، جای چیلدرن میگم چیلدز بعد میگم خب چیلدز چیه؟ یکم اذیتشون میکنم، یکم دورشون میدم تو حرف های پوریا، بعد تفتشون میدم تو نوشته های ویکی. حالا استاد کاملن آماده ست! با دقت خاصی نگاه م میکنه، میگه حالا بگو الگوریتم اتو بلنس ش چیه؟ یه نگاهی میکنم استاد رو، تو دلم میگم «خیلی بی شرفی!» یکم بیشتر نگاهش میکنم، میگم خب یک سری حرکت ساعتگرد و پاد ساعتگرد هست. با اون ها این کار انجام میشه. نگاهم میکنه، میگه خب چجوری؟ نگاهش میکنم، میگم امتحان کتبی بود کاغذ میاوردم مینوشتم.

یه نگاهی به بالا تا پایینم میکنه،‌ میگه لکچر بوکت رو بده. ( یه دفتری ه که توش بی دلیل نمره های ما ثبت میشه، چون اساسن سیستم کامپیوتری کامله، این دفتر فقط برای حفظ جو کلاسیک دانشگاه ه ) میرم از بیرون میارم. میگه میشی چهار و هفتاد و پنج از پنج، دانشجوی کوشایی هستی، دلم نمیاد بهت پنج ندم. یه نگاهی بهش میکنم، که مثلن انگار چهار و هفتاد و پنج رو باید چهار بده! پنج رو مینویسه، میگیرم ازش دفتر رو. یه لبخند تحویلش میدم، دم در برمیگردم یه لبخند هم به اون یکی ممتحن میزنم. یه لحظه حس میکنم موی قرمز اصلن بهش نمیاد. میام اشاره کنم، یادم میاد ممکنه ترم بعد استادم باشه، زبونم رو گاز میگیرم میام بیرون!

1 comment:

پوریا said...

البته نگفتم میثم تقلب کرده! گفتم زمان اونا هم این سخت‌ترین سوال بوده... کلا چیزای چرت و رواعصابی هستن اینا :)