Monday, May 16, 2011

۲۴۵ - امینی بودن و بزرگ ترین اشکال ش

داستان از اون جا شروع شد که یک بار تو یک جمع فامیلی، عموی بزرگ من، گفت که «آدم باید سعی کنه هر کاری که میکنه، توش بهترین باشه. حتی اگر سوپور یه خیابونه، باید جوری باشه که بقیه بیان بگن به به خیابونی که دست فلانی ه چقدر تمیزه.»

من کسی هستم که از بقیه ی امینی ها دور افتادم، اما با خاطراتی که ازشون بهم رسیده، حرفایی که بابام زده برام، به این رسیدم که گویا پایه ی تربیت همه ی بچه های این خانواده همین جمله ست. هر کدوم هر جا هر چی شدن، زور میزنن که بهترین باشن. زحمت میکشن که بهترین باشن.

خب من هم به هر حال تربیت م بخشی ش مال پدرمه. و پس بخشی ش از این حرف تاثیر میگیره. زور میزنم که بهترین باشم، تو کاری که میکنم، گاهی میشه، گاهی هم نمیشه.
حالا مسئله از همین جا شروع میشه.
این چند وقت که ذهنم شروع کرده با دور تند تر کار کردن، که در نوع خودش موهبتی محسوب میشه، خیلی فکر کردم رو این رفتارم. دیدم خیلی جاها خوبه، خیلی هم خوبه. پیش میبرتم تو زندگی. ولی وقتی تو روابط انسانی وارد میشه، گاهی آدم های دور و برم رو واقعن اذیت میکنه. مامانم زیاد از من شاکی شده سر این رفتار ها. میگه عصبی م، برو اون اتاق، من میخوام «بهترین بچه» باشم، وای میستم میگم «نه، ببخشید» خلاصه آخر قرمز که شد بالاخره میفهمم باید بیام بیرون از اتاق. حال یکی رو هی میپرسم، که نشون بدم دوست خوبی م، بعد از این زیاد حال پرسیدن خب حالش بهم میخوره. میام رفاقت کنم در حق هیراد، انقدر میگم درس بخون پاس شی، به لج من هم شده درس نمیخونه گاهی. میام رفاقت کنم در حق اون یکی، میگم یکم هی با این دختر اون دختر نگرد، بدترش میکنه.
خلاصه اینکه، نشونه ها حاکی از اینه که این تلاش برای بهترین دوست بودن، اگر کنترل نشه، به گند کشیده میشه سیستم، و حال همه رو میگیره یا نتیجه ی مورد نظر رو نداره. پس یواش یواش از دوست بودن هم ممکنه در بیای، چه برسه بهترین بودن. چون گاهی برای بهترین دوست بودن، کاری نکردن درسته!
دارم روش کار میکنم، چند وقتی داره میشه که دارم روش کار میکنم. چند ماه.

فقط امشب یهو خواستم بگم که، دارم روش کار میکنم. گفتم بگم ایرادم رو میدونم، و در جهت حل ش براومدم! ( بالاخره اخلاق مهندسی ه دیگه. )

No comments: