Saturday, May 22, 2010

۷۳ - ندا

الآن که پارازیت دیشب رو دیدم، و دستی کشید و اومد و پایین و گفت چه وضعشه؟ ۳۳۴ روز گذشته. یاد پنج شنبه شب افتادم.
از وقتی اومدم خیلی ها ازم میخوان که براشون در مورد ایران بگم. چون اطلاعاتشون صرفن به بعد از انتخابات محدود میشه. پنج شنبه شب با روبیو صحبت بود. بحث خود به خود رسید به بعد از انتخابات و هیراد گفت که یک شب مشهد تجمعه بالاتر از سه نفر ممنوع بوده، هیراد اینا سه تا بودن، شانس آوردن. چون قرار بوده یکی دیگه هم باهاشون بره بیرون، میرفته بدبخت بودن. روبیو شروع کرد پرسیدن. یهو رسید به این قضیه.
- There was that girl, wait, I knew her name, O, how was it pronounced?
- Neda.
- Yeah. Neda. That clip. I saw that movie like 20 times or more. It was so bad. I mean it was no fucking movie, she was dying there. She was really dying, Oh GOD, it was no movie, it was no fucking action movie, she was really dying. And then the bleeding and these stuff, O. And all over the world saw her dying.

به خودم اومدم بعد از این جمله ها، دیدم بغض کرده. هیچی نمیتونستم بگم. مونده بودم فقط، که مگه همچین چیزی چقدر میتونه تاثیر بگذاره. یادم افتاد که خودم وسطش پاشدم، تا تهش ندیدم. که میثم هی میدید این فیلم رو و هی قیافش بد تر میشد. میکندمش از سر کامپیوتر، دوباره که برمیگشت باید میپاییدم که نشینه به تماشا.

و الآن واقعن ۳۳۴ روز گذشته. و هنوز تو ذهن مردم مونده این تصویر. و هنوز واقعن اون عوضی که این کار رو کرده، بالا دستی هاش، همه و همه آزادن! دمشون گرم.

پی نوشت : حسین قل!!!

No comments: